نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی- سیدعلی گلدان ساز

چکیده

دنیای خاطرات یزد در گفتگو با سیدعلی گلدان ساز پیشکسوت صنف طلاوجواهر یزد.

۱۴۰۱ يکشنبه ۱ آبان
268
نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی- سیدعلی گلدان ساز

علی گلدان ساز از نسل غول های طلا و جواهر یزد، پرورش یافته دوران طلایی و سرشار از افتخار بازار پر رونق طلا و جواهر شهر پر آوازه و آکنده از شهرت ایران است؛ نسل محمد خیراللهی ها، علی محمد نجفی ها، احمد بسیطی ها و سید حسین موهبت ها.

جایگاه این هنر مالامال از منزلت و این شی ء فاخر و گرانبها ، آنچنان که گلدان ساز به سیر تاریخی آن در لابه لای خاطراتی جذاب از نقش بستن شخصیتش و البته از شکل گیری این هنر نفیس و تبدیل شدنش به صنعتی پر رونق بیان می دارد، زمانی ارزش و اعتبار می یابد که از نگاه او بیش از هر چیز دغدغه های برآمده از اخلاق و درستکاری، از صداقت و امانت داری و از اعتماد و نیک پنداری در مکان، جایگاه و محل اصلی خود قرار می گیرد.

به زعم او و در این گفتگوی دنباله دار که پایگاه خبری جهان طلا(گلدنیوز)، بیش از هر چیز در تلاش برای تبیین و صورت بندی و البته جریان شناسی این رسته در یزد و سپس دیدار و گفتگو با دیگر مفاخر در سایر استانهاست، پرداختن به چنین جزییاتی بیش از هر چیز واکاوی سیر تاریخی در کنار رشد و گسترش این هنر صنعت اصیل ایرانی با خالقان و نقش آفرینانش در سرتاسر ایران بزرگ است.

علاقه شما به موضوع طلا و جواهر از چه سنی شروع شد؟


سن 7 سالگی. گاهی مادرم برای خرید طلا به طلافروشی می رفت و من از دیدن مغازه های طلا فروشی و فروشندگی طلا خوشحال می شدم و از دیدن ویترین ها از فروشندگان طلا و نورهایی که روی طلا ها پاشیده شده بود خیلی خوشم می آمد و برای همین کم کم به طلا علاقه پیدا کردم. بعدها برای شاگردی به بازار رفتم و ماجرا از همانجا شروع و جدی شد، در مجموع هشت سال شاگردی کردم.

کارتان را دوست داشتید؟


خیلی علاقه داشتم و هر کاری که انسان علاقه داشته باشد در آن موفق می شود، اما کاری که با زور و اجبار و دلهره باشد ناموفق است. 

فکر می کردید یک زمان خودتان طلا فروش و صاحب مغازه و صاحب شاگرد شوید؟


در ابتدا نمی شود تصور کرد، اما من بعد از هشت سال شاگردی به سربازی رفتم و بعد که برگشتم دیگر برای خودم کار کردم. ناگفته نماند که سال 1355 موقعیت کار خیلی عالی بود. در بازار فرصت های بسیاری برای کار وجود داشت. سال ۱۳۵۳ قیمت هر مثقال ۱۸ عیار طلا 45 تومان بود و سال ۱۳۵۵هر مثقال  ۱۱۰ تومان شده بود اجرت کار سال ۵۳ اگر ۱۰ تومان بود سال ۵۵ هم هر مثقال ۳۰ تومان شده بود ، خب این برای ما بی نهایت سود داشت. طوری که در مدت کوتاه سه ساله یک مغازه کوچک در بازار خان خریدم و هم از نظر کار پیشرفت کردم و هم از نظر سرمایه در گردش سود داشتم.


بازار خان چگونه اداره می شد، چه فضایی داشت و روسای بازار و صنف و اتحادیه چه کسانی بودند و چه نقش موثری در بازار داشتند؟


دهه چهل و تا اوایل دهه پنجاه اتاق اصناف و اتحادیه و صنف وجود نداشت. اوایل دهه پنجاه اتاق اصناف تشکیل شد و سال 1352 اتحادیه طلا و جواهر یزد شکل گرفت که آقای محمد خیراللهی که به لحاظ قدمت فعالیت خانوادگی سه قرن در یزد فعالیت در زمینه طلا داشتند به عنوان رییس اتحادیه انتخاب و به مدت 35 سال رییس اتحادیه طلا و جواهر یزد شدند.

مدیریت ایشان چگونه بود؟

بسیار عالی بود. جناب خیراللهی به خاطر کهولت سن از ریاست کناره گیری کردند و الان به عنوان یکی از مفاخر صنف از تجربیاتشان استفاده می کنیم. بعدها هم همکاران زحمتکشی از جمله آقایان نجفی، بسیطی،  موهبت و... هر کدام برای مدتی فعالیت کردند و در حال حاضر جزو قدمای و چهره های بنام صنف به حساب می آیند.


رابطه ها در بازار چگونه بود، بده بستان ها با همسایه ها با راسته ای که خودتان بودید چطور بود؟


روابط بسیار سالم بود همه با هم علاوه بر همکار، رفیق بودیم و کسی در فکر حسادت و دور زدن و اینجور چیزها نبود، به هم جنس می دادیم، وقتی بازار اینگونه باشد نه فقط برای من و ویترین کناری که برای همه بازار خوب و یک مکان مناسب برای کار است. متاسفانه الان اوضاع و احوال خیلی فرق کرده است.

آن زمان که شروع کردید شغلتان را پر خطر احساس نمی کردید، اینکه بگویید بهتره واردش نشوم، سرمایه ام به خاطر نوسان بالا و پایین نشود و اینکه نگرانی در این شغل زیاد است؟



خوشبختانه فضا به گونه ای دوستانه بود که احساس پیشرفت و رونق وجود داشت. من زمانی که می خواستم شروع به کار کنم یک مغازه انتخاب کردم اما آن مغازه ام خیلی کوچک و در حد یکی و نیم تا دو متر بود، طوری که پدرم نگران بود که چرا 120 هزار تومان می خواهی برای یک مغازه کوچک بدهی، اما با آقای دستگاه دار از همسایگان راسته پیش جناب احسانی از بزرگان و معتمدان و بنکداران بازار رفتیم آقای احسانی پیشنهاد داد به محض اینکه متوجه شد من هشت سال شاگرد آقای سید علی غلمان بودم و در بازار پیشینه کار دارم به گفت اگر بعد از دو سال مغازه را نخواستید آقای دستگاه دار از شما می خرد.

کارهای ساخت کشور ایتالیا به بازار یزد می آمد، کارهای داخلی هم محدود و مشخص بود و مشتری وارد بازار که می شد می دانست چه سرویس یا النگو یا دست بندی را می خواهد بخرد و می خرید. اما نکته مهم این بود که نود درصد خرید مشتری از کالای داخلی بخصوص ساخت دست بود و تعداد معدودی کار خارجی می خریدند.

نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی/سیدعلی گلدان ساز


اختلاف قیمت وجود داشت؟ وضعیت دلار و این مسایل به چه صورتی بود؟



قیمت دلار در آن زمان هفت تومان و ثابت بود، اگر به فرض کار داخلی مثقالی 10 تومان بود کار خارجی نهایت مثقالی 15 تومان بود. اختلاف در این حد و بسیار کم بود و جای اطمینان برای کار کردن وجود داشت.

خریدارهای طلا در آن دوره بیشتر چه قشری بودند؟ بیشتر طبقه متوسط بودند یا قشر ضعیف تر هم امکان خرید داشت؟ ثروتمندان چگونه کاری را می خریدند؟



هم قشر کارمند و هم کارگر هر دو مشتری ما بودند. در یزد پارچه بافی و قالی بافی گسترش داشت، برخی در کارخانه کار می کردند و برخی در خانه دستگاه پارچه بافی و قالی بافی داشتند و پول برای خرید و پس انداز داشتند و درآمد به راحتی وجود داشت.

قیمتها هم ثابت بود مثلا طلا ماهی بیست تا تک تومان را مغازه دار قسطی می داد. برای مثال یک خانم کارگر می آمد یک النگو می خرید 400 تومان می گفتند 100 تومانش را الان بده باقی را هم ماهی 20 تومان بده و بر همین اساس مردم هم می توانستند بخرند. قشر کارمند هم خیلی قدرت خرید خوبی داشت و نسبت به هزینه ای که داشت پس انداز طلا خیلی برایش خوب و امکان پذیر بود. البته قشر مرفه علاوه بر ما اغلب خریدشان را از تهران می کردند و البته ما در مجموع به خاطر این گردش پول چشم گیر راضی بودیم.

کارهای سفارشی هم داشتید؟ سفارش ها در چه شکل و ساختار و قالبی بود؟



بعضی کارها را از کشور هند می آوردند که اغلب کارهای ۲۱ و ۲۲ عیار بود. یادم است یک هنرمند بی نظیر به نام آقای «سامیه زرگر» داشتیم که خدا رحمتش کند استاد هنر میناکاری بود. آنقدر مهارت داشت که هر کاری را می گرفت بهتر از خود کار آن را در می آورد.

یادم است یک مشتری انگشتر بدلی از هند آورده بود و ما آن را به ایشان دادیم تا از روی آن بسازد، باورتان نمی شود کاری که از روی آن ساخت آنقدر زیبا بود که حد نداشت. از روی یک دستبند صد تا ساخت که می گفت شنیده ام فقط یکی از آن ساخته هایم در موزه لندن نگهداری می شود. با وجود هفتاد سال سن هر کاری را پیش او می بردیم قبول می کرد.

در آن دوره نوسان قیمت داشتید؟



تا سال 1356 نداشتیم طلا مثقالی 110 تا 125 تومان بود، یعنی از 1355 تا 1356 حدود 15 تومان گران شد.

فعالیتهای تجاری در چه حدودی بود؟ آیا بازار هیاتی را برای برای بازدید از موزه ها یا کارخانه ها و بازارهای طلا یا حضور در نمایشگاه ها مثلا در ایتالیا می فرستاد؟


نه چنین چیزی نشنیده و به یاد ندارم حداقل در مورد بازار یزد اتفاق افتاده باشد امکان دارد در پایتخت یا در وزارت بازرگانی چنین رخدادهایی اتفاق افتاده باشد.

ارتباط تجاری بازاریان با کشورهای دیگر چگونه بود؟ گروهی در صنف بودند که ارتباط منسجم تجاری داشته باشند، نمایشگاه هایی برگزار شود و از اینگونه موارد وجود داشت؟



فقط دو نفر بودند، آقای حسینی که به رحمت خدا رفته و دوست ایشان که نامش را به خاطر ندارم، بودند که آنها انحصارا کارهایی را از ایتالیا به یزد می آوردند. آن زمان اینطور نبود که هر کسی خودش بلند شود و به خارج از کشور برود. در نظر داشته باشید که جمعیت کل بازار طلای یزد منظورم بازار زرگرها و خان نزدیک به 70 نفر بود.

برگزاری نمایشگاه چطور؟


سال ۱۳۵۶ در تهران نمایشگاه طلا و جواهر برگزار شد و سه چهار نفر از بازار یزد در این نمایشگاه شرکت کردند. از جمله شرکت کنندگان آقای سهراب احسانی بودند که زنجیر طلای یزد را به صورت اختصاصی در نمایشگاه معرفی کردند.

یادم است که امرای ارتش برای بازدید به نمایشگاه آمده بودند و آن زنجیر را دیده بودند که طلای بیست عیار و کار دست از شهر یزد است بسیار مورد توجه شان قرار گرفته شده بود و تعداد قابل توجهی سفارش دادند و بعد به خاطر آن نمایشگاه ‌بنکدارها سفارش می دادند، چون طلای عیار بیست بود خیلی مورد توجه بود، خیلی خوب می خریدند، بین خودشان تقسیم می کردند و به صراحت می گفتند عیار ۱۸ نمی خواهیم، ایتالیایی نمی خواهیم، فقط عیار بیست از کارهای دست خود یزدی ها را می خواهیم. پول اینگونه به چرخه می افتاد و اینگونه هنر انتقال پیدا می کرد و تبدیل به صنعت می شد. متاسفانه این سال ها این ویژگی ها خیلی کم شده است.

آن زمان مغازه ها بیمه بود؟ مساله سرقت و از اینجور چیزها پیش می آمد؟



ظهر مغازه ها در حالی که ویترین اش پر از طلا بود را می بستیم به خانه می رفتیم ناهار می خوردیم و برمی گشتیم هیچ مساله ای هم نبود.


نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی/سیدعلی گلدان ساز

سبک چیدن ویترین چگونه بود؟


طلاها را دانه دانه می چیدیم و تنوع می دادیم، مثل حالا در مفتول نمی چیدیم. مثلا ردیفی سی تا انگشتر، چهل تا النگو ردیف بالا زنجیر و گوشواره که در کاغذ قرار داشت.

مسایل اجتماعی آن زمان چه تاثیری روی خرید بیشتر مردم داشت؟ مثلا برگزاری تعداد "مراسم عروسی" باعث می شد مردم برای خرید بیشتر طلا مراجعه کنند و کاسبی رونق زیادی داشته باشد، دیگر مسایل اجتماعی تاثیرگذار چه چیزهایی بود؟



آن زمان عروسی های زیادی برگزار می شد و عروس و داماد برای هم حلقه ازدواج می خریدند و پولش به ویترین دار نقد پرداخت می شد. آن زمان بین مشتری و مغازه اعتماد بسیاری وجود داشت.

من سال 1356 جوانی 25 ساله بودم تازه مغازه خریده بودم و برای پیشرفت از بانکی در یزد وام گرفتم و برای خرید طلا به تهران آمدم 100 هزار تومان داشتم و بیش تر از 3 کیلو طلا در بازار تهران خریدم اما پولی برای بازگشت از سفر برایم نماند.

یادم است ابتدای پاساژ فروردین ایستاده بودم صاحب یک مغازه دو نبش که بعدها فهمیدم آقای قاسم سیامند است جویای حال من شد ماجرا را گفتم پرسید اهل کجا هستی گفتم یزد پرسید چند تا از کسبه و زرگرهای قدیمی یزد را می شناسی من اسم آقایان موحدی، غلمان و خیراللهی را آوردم دستم را گرفت وارد مغازه کرد، نه چک نه پول و بدون هیچ مدرکی به من ۵۷۰ گرم طلا داد گفت به یزد برگرد تا دو ماه دیگر اگر این کارها را فروختی این شماره حساب من است برایم حواله کن اگر نفروختی بیاور برایت تعویض می کنم.

ببینید چقدر اعتماد و صمیمیت و راستگویی و سادگی بود که فقط با گرفتن آدرس و یزدی بودن من، کار را به من تحویل داد. طلاها را 2 ماهه فروختم و پول را حواله کردم ووام بانک را تسویه کردم. کاسبها آدم‌های درستی بودند و نمی خواستند این اعتماد در بازار از بین برود.


وضعیت سکه در آن زمان چگونه بود؟


سکه پهلوی بزرگ با وزن هشت گرم و صدو بیست، هر عدد هفتاد تومان بود. سکه نیم ۴ گرم و صفر شش، ربع هم دو گرم بود. وزن و ویژگی هایش بر اساس معیارهای جهانی بود.

خود شما ابتدا شاگرد بودید بعدها شاگرد گرفتید؛ معیارها برای گرفتن شاگرد درآن زمان بر چه اساسی بود؟



اطمینان بود. اگر از فامیل و بستگان نبود لازم می شد خانواده اش را بشناسی الان من چهار تا کارمند دارم همه آشنا و مورد اطمینان و ازخانواده شناخته شده و حسابی باید باشند. غیر از این امکان دارد به بازار آسیب بخورد.

شاگردها درچه بازه زمانی پیشرفت می کردند و الان این مدت زمان چه تغییری کرده است؟


۲ تا سه سال طول می کشد که برای فروشندگی مسلط بشوند. برای سازندگان بستگی به دقت و علاقه و حواس شاگرد است. کارگری داشتیم که شش ماه کار می کرد و نتیجه می داد و کارگر داشتیم سه سال کار می کرد هنوز مهارت پیدا نکرده بود.

آن زمان ارتباطی بین دانشگاه و بازار هم بود؟


نه؛ تا جایی که می دانم این در مورد بازار یزد اتفاق نیفتاد.

یزد موزه جواهرات دارد؟ کارهای قدیمی یزد برای بازدید کجا نگهداری می شود؟


یکی از آقایان شش ماه است که با اصرار به دنبال راه اندازی موزه در یزد است که کارهای سنتی یزد را برای بازدید به نمایش بگذارد تا هنر فاخر و اصیل یزد دوباره احیا شود.


یزد چه جایگاهی در صنعت و هنر طلا در بین شهرهای دیگر و چه ارتباط و مکانیزمی با سایر شهرها داشت؟


شهر و بازار یزد خیلی مورد اعتماد بود، ما سفارش از شیراز، مشهد، اصفهان و تهران داشتیم، خرید می کردند و ارسال داشتیم. حتی تا ده سال پیش طلای یزد بسیار تاثیرگذار بود.

الان دوباره در تلاش برای احیای این جایگاه که بر پایه کار دست و هنر بنا شده، هستیم. آن زمان کارهای دستی یزد خیلی پرفروش بود، اما متاسفانه الان فروش کارهای سنتی خیلی کم شده است.


خاستگاه و این سابقه و جایگاه یزد چگونه ایجاد شد؟

به خاطر عیار طلا بوده چون در یزد عیار بیست ساخته می شد، در حالی که هیچ جای دیگر ایران عیار بیست نبود.

انتهای پیام/