نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی-تاریخ طلا در مشهد به روایت تقی زادگان(بخش اول)
پدربزرگم «حاج عباسعلی تقی زاده خراسانی» از پیشکسوتان صنف طلا و جواهر مشهد بود. به همین خاطر و پیرو همین قاعده هم تمام دایی های من طلافروش شدند.
به گزارش پایگاه خبری جهان طلا (گلدنیوز)،در سال ۱۳۵۵ زمانی که اطراف حرم امام رضا را خراب می کردند من برای کار کردن به مغازه دایی ام رفتم. آن زمان طلا را به صورت اقساطی می فروختند و شغل من جمع کردن أقساط از خریداران بود. در سال ۱۳۵۷ فرصتی فراهم شد و مثل باقی جوانان آن زمان به خدمت سربازی رفتم.
اما بر حسب شانس آن زمان «دریادار مدنی» خدمت سربازی را یکساله اعلام کرد و باعث شد سال ۱۳۵۸ خدمتم به اتمام برسد. بعد از مرخص شدن از سربازی به مدت یکسال نزد یکی از دوستان خانوادگی مان به نام حاج آقاسبز شاگردی طلا کردم و بسیار آموختم.
جالب است که چون آن زمان ماشین حساب نبود حساب و کتابها را به تمامه با چرتکه کار می کردیم. من تا حدی به فروشندگی طلا علاقه داشتم که در مدت زمان کوتاهی پیشرفت شگفت آوری کردم و بسیار یاد گرفتم طوری که حتی پیشکسوتان صنف در مورد گردنبند توله از من می پرسیدند که مثلا چطور محاسبه می شود چطور بار می خورد و از این گونه چیزها.
یادم است انتهای همان سال دو تا از دوستان مان که در زمینه نقره فروشی فعال بودند می خواستند مغازه ای را افتتاح کنند و از من به عنوان اینکه هم به آنها آموزش دهم و هم اینکه در کنارشان در مغازه باشم دعوت به همکاری کردند.
من این دعوت را با کمال میل پذیرفتم و بعد از دو سال همکاری با آنها شروع به فعالیت در زمینه پخش طلا کردم به صورتی که طلا را از مشهد به تهران می آوردم و باز می گشتم و به این صورت به اصطلاح کار به کار می زدم.
بنده در آن مدت آنقدر مهارت پیدا کردم که حتی نظرم این بود که به هیچ عنوان نه طلای آب شده، بلکه طلای ساخته شده به تهران ببرم.
به خاطر همین موضوع چون کارگران کنترات در اختیار داشتم کارها را می ساختم و می بردم کار به کار می زدم که تنوع کاری زیاد شود و بر همان أساس پخش هم می کردم. تجربه ام در طول این دوران به گونه ای رقم خورد که هم شاگرد بودم و هم مغازه داری کردم.
یعنی طبق روالی که شاگرد باید مراحل رشد را طی کند حرکت کردم و پس از آن در بازار تهران و در پاساژ حکیم هاشمی مغازه خریدم مدتها آن را داشتم.
مغازه حکیم هاشمی را از آقای ملک محمد خریدم و به آقای ریحانی فروختم و پس از آن و به خاطر مشکلاتی که نیازی به بازگویی و یادآوری آن نمی بینم به سمت پخش طلا رفتم از این رو مغازه بنکداری ام در بازار رضا را فروختم و بر أساس آن دو تا مغازه خرده فروشی با هدف کنارگذاشتن پخش طلا با برادرانم افتتاح کردم و پس از آن و از سال ۱۳۸۶ با آرایی که بر حسب اعتماد به من داده شد،ق خدمتگزار صنف شدم.
ریاست اتحادیه
اتحادیه مشهد در سال ۱۳۵۲ تاسیس شد. بنده در تاریخ بیست و سوم تیر ۱۳۸۶ به عنوان رییس اتحادیه انتخاب شدم. جالب است بدانید که از ابتدای تاسیس تا زمان ریاست بنده، پروانه کسب های صنف ۵۲۰ عدد بود. اما در دوره ای که من رییس اتحادیه شدم تلاش کردم.
این تعداد پروانه را افزایش بدهم و همه این تلاش ها باعث رساندن تعداد پروانه معتبر به ۱۳۲۰ عدد شد در حالی که ۶۶۵ پروانه هم در دست اقدام قرار داشت.
اما اصلی ترین مشکل در آن سالی که من مسئولیت ریاست اتحادیه را به عهده گرفتم این بود که آن زمان اگر کسی نمی توانست از شهرداری استعلام بیاورد ما هم نمی توانستیم پروانه برایش صادر کنیم.
یعنی آن زمان همه مکان های تجاری به نحوی درگیر عملکرد شهرداری بودند. با این حال سال ۱۳۸۷ اتحادیه کشوری طلا و جواهر تشکیل شد و بنده به عنوان رییس اتحادیه کشوری انتخاب شدم اما متاسفانه به خاطر مسائلی، زیرآب من را زدند و با وجودی که برخی سایت ها(طلا نیوز) کار را تا مرحله ای رساندندکه تبریک به من گفتند، ریاست را از دست من خارج کردند.
اما بعد که در هتل فردوسی رزومه بنده را دیدند که چه کارهایی انجام داده ام و بعد از آن اتفاقات، کاندیداهای اتحادیه تهران مثل آیت به من پیشنهاد ائتلاف دادند یعنی با وعده ریاست اتحادیه با بنده دست داده و بر همان اساس توافق کردیم اما در ادامه کم لطفی شد و آقای کشتی آرا رییس اتحادیه کشوری شد.
اما تا سال ۱۳۹۲ که اتحادیه کشوری منحل شد یعنی در این ۱۵ سال به جز سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵ و از ۱۳۹۵ به عنوان دبیر اتحادیه صنف طلا و جواهر انتخاب شدم.
برگزاری نمایشگاه و صادرات طلا
در زمان مسئولیت بنده در اتحادیه، من چهار نمایشگاه در مشهد برگزار کردم. نکته دارای اهمیت این بود که افتتاحیه یا اختتامیه هر چهار نمایشگاه در یازدهم اردیبهشت یعنی روز جهانی کارگر برگزار شد.
علت این انتخاب هم این بود که من صنعت و ساخت و ساز را اصل می دانم نه فروشندگی را. فروشندگی از دید من اهمیت تولید را ندارد.
یعنی اگر به یک بچه ۱۰ ساله هم جنس آماده بدهید بلد است حساب کند و به مشتری جنس را بفروشد. اما برای من به عنوان رییس اتحادیه بیش از هر چیز تولید و سپس صادرات اهمیت داشت.
اتفاقا برنامه برای صادرات هم داشتم و برنامه ها هم به لطف خدا خوب پیش رفت، طوری که خیلی از دوستان ما به عنوان صاحبان کارخانه های مهم طلا و جواهر در تهران هم با این روش اقدام صادراتی انجام دادند.
در حقیقت آن چهار نمایشگاه به خاطر جنبه بین المللی که داشت مورد تحسین خیلی ها قرار گرفت و علتش این بود که من پیشتر نمایشگاه های ترکیه، هنگ کنگ، ایتالیا و چند نمایشگاه دیگر را دیدم و با الگو برداری از آن ها یکی پس از دیگری را بهتر برگزار کردیم.
فراز و فرود تولید
همیشه دغدغه تولید داشتم طوری که بیشترین بها را به کارخانه ها، کارگاه ها و واحدهای صنفی دادم. در این فراگرد، به عنوان رییس اتحادیه، واحدهای صنفی تحت پوشش را شناسایی کردم و ۳۲۰ کد سازندگی صادر کردم که این اقدام از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ که مسئولیت را به عهده گرفتم باعث افزایش تعداد تولید کنندگان شد.
اما و با وجود همه تلاش ها و دلسوزی ها با سازندگان و تولید کنندگان طلا و جواهر چنان بد رفتاری شد که آن تعداد به ۵۱ واحد کاهش پیدا کرد، این کاهش نه فقط برای شهر مشهد که برای کشور یک فاجعه است.
پیگیری ما برای یافتن مشکل چنان جایی تا حد پیش رفت که متوجه شدیم اغلب اشکال در روندی بود که سازمان استاندارد ایجاد کرده بود.
در حقیقت سازمان استاندارد یک قوانینی را برای خودش وضع کرده بود که از هر سازنده شش در هزار بگیرند من به عنوان رییس اتحادیه بارها به دنبال رفع این اشکال بر آمدم از آنها خواستم قانون و یا دستورالعملش را ارائه کنند تا من بر اساس آن به اعضا اعلام کنم تا «به اجبار» هم که شده آن مبلغ را پرداخت کنند، اما تا این لحظه هیچ مدرکی ارائه نداده اند.
رفتار آن نهاد و دیگر سازمان هایی که وظیفه حمایت داشتند و این کار را نکردند باعث شد که سازندگان و تولید کنندگان ما در سخت ترین شرایط ممکن کار کنند. به تولید کننده ما نه وامی دادند نه حمایتی کردند و سازندگان ما در مشهد اندک اندک خاموش شدند.
ادامه دارد.....
بیشتر بخوانید:
نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی/سید احمد بسیطی
نقش آفرینان هنر صنعت اصیل ایرانی/ سیدعلی گلدان ساز
انتهای پیام/