راز موفقیت مدیران آینده
هنر ترکیب هوش انسانی با دانش فنی در رهبری سازمانها
به گزارش سایت اخبار طلا و جواهر گلدنیوز،در اکوسیستم پرنوسان اقتصاد ایران، مدیرعاملی تنها با تسلط بر گزارشهای مالی و مهارتهای فنی به سرانجام نمیرسد؛ رهبر مؤثر امروز باید توانایی برقراری ارتباط انسانی، مدیریت انگیزهها و هوش هیجانی بالا را در کنار توان تصمیمگیری عددی و دادهمحور داشته باشد. تازهترین تحلیل ها نشان میدهد، تکیه صرف بر مهارتهای سخت ساختار مدیریتی شرکتهای ایرانی را در ریسک رکود خلاقیت و بیاعتمادی سازمانی قرار داده است.
مدیرعامل ایرانی؛ گرفتار عددها و غافل از انسانها
نوع رویکرد مدیریت در ایران در حالت فعلی بیشتر فنی و مالی است تا انسانی. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۶۰ درصد مدیران عامل شرکتهای بورسی کشور از مسیرهای مالی یا حقوقی به رأس سازمان رسیدهاند و اغلب هیچ آموزش رسمی در زمینه مهارتهای نرم نداشتهاند. نظرسنجی انجمن مدیریت منابع انسانی نیز حکایت از آن دارد که ۷۲ درصد کارکنان عمدهترین ضعف مدیران خود را در «ارتباط مؤثر» و «تحریک انگیزه تیم» میدانند.
در واقع، مجموعهای از مدیران عددشناس اما فاقد درک انسانی، مسئول هدایت سازمانهایی هستند که سرمایه اصلیشان نیروی انسانی است — مسئلهای که به بحران اعتماد و کاهش بهرهوری منجر شده است.
درس آموخته جهانی؛ پیروزی ارتباط بر تحلیل عددی
در سطح بینالمللی، تجربه بحران کرونا نشان داد که رهبری مؤثر بر پایه مهارتهای نرم، مهمترین عامل نجات شرکتها بوده است. به استناد گزارش موسسه «دلویت»، ۸۵ درصد موفقیت سازمانهای جهان در دوران همهگیری ناشی از توانایی رهبران در ایجاد گفتوگویی شفاف، چابکی در تصمیمگیری و تعامل مؤثر با ذینفعان بوده است.
تضاد این آمارها با وضعیت ایران نشان میدهد که مدیران داخلی هنوز فاصله زیادی تا استاندارد جهانی رهبری انسانمحور دارند.
الگوی جدید مدیریت؛ تلفیق فناوری و احساس انسانی
ظهور فناوریهای هوش مصنوعی، بلاکچین و اینترنت اشیا دیگر صرفاً مسألهای فنی نیست. امروزه مدیرعامل باید بتواند دادههای پیچیده را تحلیل کند و همزمان اعتماد کارکنان را برای پذیرش این ابزارها جلب نماید. بررسی موردی موسسه PwC در کرهجنوبی نشان میدهد شرکتهایی که مدیرعاملشان توانستهاند «دادهمحوری» را با «ارتباط شفاف با کارکنان» پیوند دهند، ظرفیت بهرهوری خود را ۲۵ درصد افزایش دادهاند.
اعتماد؛ حلقه گمشده در فضای مدیریتی ایران
مشکل مزمن فقدان شفافیت در ارتباط میان مدیران و سهامداران، یکی از عوامل اصلی بیاعتمادی سازمانی است. تجربه نوسانات ارزی سال ۱۴۰۱ نشان داد که حتی تصمیمهای منطقی اقتصادی، وقتی بدون توضیح و گفتوگوی انسانی اتخاذ شوند، میتوانند بیاثر یا ضد اعتماد باشند.
آینده رهبری سازمانی ایران؛ سه مسیر محتمل
۱. ادامه وضعیت موجود: تکیه بر مهارتهای سخت، با پیامدهایی چون ریزش نخبگان، کاهش نوآوری و افت ماندگاری نیروها به کمتر از ۴۰ درصد تا ۱۴۰۷.
۲. ترکیب تدریجی مهارتها: آغاز آموزشهای پراکنده در مهارتهای نرم و آشنایی با فناوری دیجیتال؛ رشد پراکنده بهرهوری بین ۱۰ تا ۱۵ درصد.
۳. تحول دیجیتال انسانی: مدل آرمانی، یعنی تلفیق هوش هیجانی، رهبری تحولآفرین و فناوری پیشرفته؛ با دستاوردهایی همچون افزایش اعتماد سازمانی، جذب سرمایه خارجی و رشد بهرهوری تا ۳۰ درصد و حفظ بیش از ۷۰ درصد نیروهای کلیدی.
پنج گام برای بازسازی چهره مدیرعامل آینده
سرمایهگذاری بر مهارتهای نرم بهعنوان سرمایه راهبردی: آموزش مستمر هوش هیجانی و رهبری تحولآفرین باید شاخص سنجش عملکرد مدیران شود؛ تجربه شرکتهای IT هند نشان داده این رویکرد نرخ استعفا را ۲۰ درصد کاهش داده است.
فناوری در خدمت انسان: مدیرعامل باید کاربرد ابزارهای نوین را با زبان ساده برای کارکنان توضیح دهد تا مقاومت درونی از بین برود.
ایجاد فرهنگ بازخورد دوطرفه: گفتوگو از بالا به پایین دیگر کارآمد نیست؛ سازوکار شنیدن نظر کارکنان و مشتریان به افزایش ۲۵ درصدی نوآوری در اروپا منجر شده است.
جانشینپروری آگاهانه: تربیت مدیران دوم و سوم با مهارتهای ترکیبی برای جلوگیری از بحران جایگزینی.
تعامل پیوسته با سرمایهگذاران: پیامی که باید منتقل شود این است که سازمان بر پایه ترکیب «شفافیت مالی» و «اعتماد انسانی» اداره میشود.
تجربه جهان؛ از همدلی ژاپن تا تحول دیجیتال آلمان
در ژاپن، جلسات همدلی مدیرعامل با کارکنان بخشی از ارزیابی سالانه است. آلمان با ادغام آموزش نرمافزاری و مهارتهای انسانی توانسته بهرهوری صنعتی را ۳۰ درصد افزایش دهد. امارات نیز با تمرکز بر پرورش رهبران انسانمحور، دبی را به قطب منطقهای استارتآپها تبدیل کرده است.
جمعبندی پایانی
اتکای صرف بر دانش فنی دیگر پاسخگوی چالشهای امروز نیست. رهبران موفق آینده کسانی خواهند بود که قدرت تحلیل عددی را با هوش انسانی، درک فرهنگی و ارتباط مؤثر تلفیق کنند. اگر قرار است مدیریت ایرانی از مرزهای بومی فراتر رود، باید مدیرعامل بهجای اتکای صرف بر نمودارها، انسان را در مرکز تصمیمگیریها بنشاند.
پرسش پایانی این مقاله همچنان باز است: در میان هوش هیجانی، ارتباط شفاف و مدیریت تغییر — کدام یک کلید اصلی موفقیت مدیران ایرانی خواهد بود؟ و نسبت ایدهآل میان مهارتهای نرم و سخت در تصمیمگیری کلان چقدر است؟
به نظر میرسد پاسخ آینده، پاسخی انسانیتر از هر زمان دیگر خواهد بود.
انتهای پیام/






