وطن من سروده ملک الشعرای بهار

چکیده

 ملک‌الشعرای بهار از خاندان ضرابی کاشان بود که تا روزگار ساسانیان نسب می‌بردند و نسبشان به خاندان ساسان می‌رسد که در حوالی مرودشت و پارس سر برآوردند، سپس به آمدیا و دامنه کوه دُنبُل رفته سکنی گزیدند، در زمان شاه‌عباس دوم و پس از جنگ‌های داخلی آن ناحیه به کاشان آمدند. سرسلسله خاندان ضرابی از سوی شاه عباس به منصب امین‌الضربی و اداره ضرابخانه کاشان نائل آمد. خانواده ملک‌الشعرا به دلایل کار پدربزرگ وی میرزا محمدباقر کاشانی به استان خراسان رفتند.

۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي
15
وطن من سروده ملک الشعرای بهار

به گزارش سایت طلا گلدنیوز؛ محمّدتقی بهارملقب به ملک‌الشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نگار، استاد دانشگاه و سیاست‌مدار معاصر ایرانی بود. پرویز ناتل خانلری وی را آخرین ادیب بزرگ ایران می‌نامد. در اینجا شعر وطن من از سروده های میهنی او در وصف ایران را آورده ایم.

ای خطّهٔ ایران مهین‌، ای وطن من

ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز

آشفته کنارت چو دلِ پُر حَزَن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست

ای باغِ گل و لاله و سرو و سمن من

بس خار مصیبت که خلد دل را بر پای

بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من

ای بارخدای من گر بی‌تو زیم باز

افرشتهٔ من گردد چون اهرمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن

هرگز نشود خالی از دل محن من

از رنج تو لاغر شده‌ام چونان کز من

تا بر نشود ناله نبینی بدن من

دردا و دریغا که چنان گشتی بی‌برگ

کز بافتهٔ خویش نداری کفن من

بسیار سخن گفتم در تعزیت تو

آوخ که نگریاند کس را سخن من

وانگاه نیوشند سخن‌های مرا خلق

کز خون من آغشته شود پیرهن من

و امروز همی‌گویم با محنت بسیار

دردا و دریغا وطن من‌، وطن من

درباره بهار

با محمدرضا پهلوی، دههٔ ۱۳۲۰با محمدرضا پهلوی، دههٔ ۱۳۲۰

ریشه و تبار خاندان ملک‌الشعرای بهار

 ملک‌الشعرای بهار از خاندان ضرابی کاشان بود که تا روزگار ساسانیان نسب می‌بردند و نسبشان به خاندان ساسان می‌رسد که در حوالی مرودشت و پارس سر برآوردند، سپس به آمدیا و دامنه کوه دُنبُل رفته سکنی گزیدند، در زمان شاه‌عباس دوم و پس از جنگ‌های داخلی آن ناحیه به کاشان آمدند. سرسلسله خاندان ضرابی از سوی شاه عباس به منصب امین‌الضربی و اداره ضرابخانه کاشان نائل آمد. خانواده ملک‌الشعرا به دلایل کار پدربزرگ وی میرزا محمدباقر کاشانی به استان خراسان رفتند.

 

از تصنیف ها

از تصنیف‌ها و ترانه‌های سرودهٔ بهار «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای شکسته‌دل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «سرود پهلوی»، «عروس گل»، «به اصفهان رو»، «ایران هنگام کار است» و «مرغ سحر» را می‌توان نام برد.

 

هنر شاعری

هنر شاعری بهار را بعد از قصیده، باید در مثنویهای او دید، مثنوی‌های کوتاه و بلندی که شمار آن‌ها به بیش از هشتاد می‌رسد. در این میان مثنوی‌هایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی سروده است بسیار جلب نظر می‌کند و در آن‌ها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شده است. بهار شاعری غزل‌سرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن می‌سرود. در میان غزل‌های او نمونه‌هایی که بتوان آن‌ها را از حیث مضمون با سروده‌های غزل‌سرایان معروف مقایسه کرد اندک است، هرچند از جنبه لفظی و فخامت و انسجام کلام بدان ایرادی نمی‌توان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیده است. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع‌آزمایی کرده و آثار ارزنده‌ای از خود به جا گذاشته است.

آرامگاه بهار در ظهیرالدولهآرامگاه بهار در ظهیرالدوله

دانشنامه ویکی پدیا و گنجور